ماچون دو دریچه روبه روی هم
اگه زهر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز اینده
عمر اینه ی بهشت اما اه....
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
م.امید
:: بازدید از این مطلب : 762
|
امتیاز مطلب : 263
|
تعداد امتیازدهندگان : 61
|
مجموع امتیاز : 61